تک پارتی تام ریدل
⚯͛
بعد کلی حرفایی که دیشب زدین...
امروز همو داخل اتاق ضروریات دیدین
بعد سکوت طولانی ای اومد جلوت ایستاد و بالاخره ددی تام سکوتو شکست😔🎀
تامی: پس... فکر میکنی میتونی منو داشته باشی؟
ا.ت: یعنی نمیتونم؟
(تام به کفشاش خیره شد، پوزخندی زد) تام: اوه لعنتی...
ات: نگفتی؟ میتونم یا نه؟ (ات جان دعا کن😭🗿)
تامی:... میتونی (بینظیرههه، محشرهههه😭👌)
یک قدم برداشت به چشمات خیره شد، با دستش موهات رو کنار داد سرش رو جلو اورد*
چشمات رو بستی چون فکر دیگه ای کردی(😐) خندید و کنارت گوشت زمزمه کرد: به شرط اینکه دختر خوبی باشی.
بعد راهشو کشید رفت، هنوز دو متری دور نشده بود داد زد: راستی... امشب تو اتاق خودم میبینمت، به نعفته دیر نکنی ^o^
خب خب... ات های عزیز...
خوشحال هستیدددددد؟ 😎
دیشب چطور مخ تامو زدینننن؟؟؟؟
(درد و نفرین😐💔)
هعی، اگه خوشتون اومد، تورو خدااااا حمایت کنیددد
ببخشید اگه کم فعالیت میکنم، واقعا سرم شلوغه، از اون بدتر نت افتضاحههههه
ماچ به کلتوووون
بایییی✨
بعد کلی حرفایی که دیشب زدین...
امروز همو داخل اتاق ضروریات دیدین
بعد سکوت طولانی ای اومد جلوت ایستاد و بالاخره ددی تام سکوتو شکست😔🎀
تامی: پس... فکر میکنی میتونی منو داشته باشی؟
ا.ت: یعنی نمیتونم؟
(تام به کفشاش خیره شد، پوزخندی زد) تام: اوه لعنتی...
ات: نگفتی؟ میتونم یا نه؟ (ات جان دعا کن😭🗿)
تامی:... میتونی (بینظیرههه، محشرهههه😭👌)
یک قدم برداشت به چشمات خیره شد، با دستش موهات رو کنار داد سرش رو جلو اورد*
چشمات رو بستی چون فکر دیگه ای کردی(😐) خندید و کنارت گوشت زمزمه کرد: به شرط اینکه دختر خوبی باشی.
بعد راهشو کشید رفت، هنوز دو متری دور نشده بود داد زد: راستی... امشب تو اتاق خودم میبینمت، به نعفته دیر نکنی ^o^
خب خب... ات های عزیز...
خوشحال هستیدددددد؟ 😎
دیشب چطور مخ تامو زدینننن؟؟؟؟
(درد و نفرین😐💔)
هعی، اگه خوشتون اومد، تورو خدااااا حمایت کنیددد
ببخشید اگه کم فعالیت میکنم، واقعا سرم شلوغه، از اون بدتر نت افتضاحههههه
ماچ به کلتوووون
بایییی✨
- ۳.۷k
- ۱۰ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط